هر دو هفده سال داشتند. هر دو ترسیده بودند. اما هر دو میگفتند بله.
قرار عاشقانهی بینقصی به نظر میرسید: قایقرانی در دریاچه، با ساندویچ و آبجو در یخچال مسافرتی.
اما آملیا و جیمزِ نوجوان چیزی را زیر آب کشف میکنند که برای همیشه زندگیشان را تغییر میدهد.
دو طبقه است.
باغچهای دارد.
و در ورودیاش باز است.
خانهای است کف یک دریاچه.
برای این نوجوانان تنها یک قانون در کار است: سؤال بی سؤال. اما چطور ممکن است چنین مکان خارقالعادهای قیمت نداشته باشد؟ درحالیکه این دو با خانهی زیر موجها بازی میکنند، یک حقیقت سرجایش است:
وقتی خانهای خالی است، معنایش این نیست که کسی خانه نیست.
سلام این کتاب تک جلدیه؟
آیا این نظر برایتان مفید بود؟
سلام وقتتون بخیر
بِله
آیا این نظر برایتان مفید بود؟